اسلام از “شرت» داشتن«خر»ها تا فوتبال بازی زنان
اسدالله جعفری اسدالله جعفری

بنام خدا

دین اسلام را ازدو منظر باید قضاوت نمود1 – اسلام براساس متون وحیانی2 – اسلام براساس قرائت های مسلمانان از آن متون .

اسلامی که جهانی وخاتم ادیان وحیانی است وانکار آن مساوی با ارتداد می باشد،اسلامی براساس متون وحیانی وخود همان متون است.

لذا عنوان مقاله در این نوشته ناظر بر اسلامی براساس قرائت مسلمانان ازاسلام واسلامی دربستر تاریخ می باشد.

این نکته را برای آن گفتم تا کسی عنوان مقاله ومطالب مقاله را به اسلام متن یا اسلام اول، وهن وتوهین تلقی نکند وحکم ارتداد را سخاوتمندانه بر این فقیر مسکین تقدیم نفرماید.

 آن روز که طالبان دستور “شرت» برتن نمودن خرها را صادر کردند،این دستوررا حکمی از احکام اسلام خواندند وامروز درحکومت کرزی،هم وقتی زنان افغانستانی باسربازان نیروهای خارجی(ایساف)، فوتبال بازی کردند وهزاران سرباز خارجی ومردان افغانی آن رادر میدان باز به تماشانشستند،این هم بنام اسلام وحق آزادی زن در اسلام نامیده می شود.چنان که دیروز حکومت طالبان را آیت الله ها وحجت الا سلام ها وپروفسور های شرعیات ومولوی ها مشروعیت شرعی - اسلامی می دادند،امروز هم حکومت کرزی وکار های حکومت کرزی،  را آیت الله های چون محسنی وپروفسور های شرعیات چون سیاف وربانی، مشروعیت شرعی- اسلامی می دهند چراکه سکوت در برابر اعمال چون بازی زنان بامردان در حکومت کرزی وهمراهی کردن حضرات، کرزی را، معنایش این است که این کار ها اسلامی است واگر اسلامی نبود، وظیفه دینی امثال حضرات آقایان محسنی،سیاف وربانی ومخصوصا وظیفه دینی وقانونی حضرت جناب شیخ یوسف واعظی وزیر مشاور دینی کرزی است که امر به معروف ونهی از منکر کنند.اما وقتی سکوت نموده امربه معروف نمی کنند، معنایش این است که این کار ها خلاف شرع ومنکر نیست.

آیا سکوت امروزه مدعیان دین در برابرحکومت کرزی، معنایش اسلامی بودن حکومت وکار های حکومتی کرزی است؟اگر حکومت کرزی وکارهای حکومتی همچون بازی زنان ومردان در برابر چشم مردم،اسلامی نیست وخلاف شرع است، سکوت تأیید کنندمدعیان دین داری چیست؟

اصلا اسلام ودستورات اسلام چیست؟ که طالب هم ادعای اجرای احکام اسلامی راداشت وبنام اسلام “شرت» برتن خر ها می کرد وامروز حکومت کرزی هم مدعی است که احکام شریعت اسلامی رااجرا می کند وبنام اسلام برای تیم فوتبال زنان مربی مرد تعیین می کند واختلاط زن ومرد را ترویج نموده حجاب اسلامی وحرمت دستورات فقهی اسلام رابه مسخره می گیرد.

  اسلام در همین سه دهه ی اخیر در جغرافیایی بنام افغانستان قرائت های مختلیف را تجربه نمود. دردهه اول قرائت مسلمانان افغانستانی ازاسلام، اسلام جهاد بود ومجاهدین ادعای دفاع از اسلام وعزت مسلمانان داشتند وجهاد را برای محقق شدن جهان آرمانی براساس اسلام رحمت بعد از دوران جهاد می دانستند وهمین قرائت از اسلام بود که کفر والحاد بلوک شرق را به زباله دان تاریخ سپرد.

اما بعد از دوران جهاد وپیروزی مجاهدین واستقرار مجاهدین در کابل، اسلام رحمت وجهان شمول، بدل به اسلام جنگ ونژاد پرستی ودرواقع اسلام جهان شمول، اسلام ربانی وحکمتیار وسیاف شد وهرکدام برای به کرسی نشاندن اسلام خودبنیاد، جهاد خودبنیاد ومبتنی بر برتری نژاد خاص را آغاز نمود وجهاد مقدس وجهان وطنی شد جهاد خیابانی وبرادرکشی.

دردهه ی دوم، اسلام طالبان ظهور نمود وداعیه جهان سازی داشت وعمارت خدایی درزمین خدارا شعار خود قرار داد ونماد جهان شمولی اسلام را با پرچم سفید ورها از همه ی رنگ ها یعنی که اسلام ما اسلام جهانی ومتعلق به نوع انسان است؛به نمایش گذاشتند.

همین شعار ها ونماد ها بود که دل ودین از همه ربودومسلمانان افغانستان برای پیروزی اسلام بی رنگ وهمه رحمت وعدالت طالبان، نماز حاجت ها خواندند وقرآن ها برسر گرفتند ودعا های خالصانه به درگاه خدا بردند تا این سربازان خدا پیروز شوند وحکومت خدا رادر زمین خدا مستقر کنند ومسلمانان رااز شراسلام مجاهدین خلاص نموده عدالت ورحمت الهی رابه بندگان خدا هدیه کنند.

اما با پیروزی طالبان بر پیغمبران خود خوانده مجاهدین، این بار نیز این سربازان خدا خود بدل به خدایانی زمینی شدند وشریعت زمینی عرضه داشتند وبه خدایی کردند پرداختند.

 این خدایان جدید ونوظهور سفید پوش، سیاه دل تر وقصی قلب تر از خدایان متفرق پیشین به تشریع شریعت تمامیت خواه وانعطاف ناپذیر بهشت فروش قیام نمودند .

دراین شریعت وقرائت از شریعت اسلام، انسان جایگاه خلیفت الهی خودرا به بردگان بی اخیاری دادند که فقط باید بله قربان گو بوده واز موی سر تا نوک انگشت پا، مُشَرَّع باشند.

در این قرائت از اسلام بود که زن بعد انسانی خودرا ازدست داد ورسالت وجودیش خلاصه شد درتأمین نیاز های جنسی مرد.

در این قرائت اسلام بود که زن موجود ناپاک تلقی وتمام مظاهر جسمی زن عورت خوانده می شد وباید از منظر ها پنهان می بود ونمادش حجاب زن بود وپوشیده بودن مظاهر زنانگی زن، حتی در حیوانات نیز تعلق گرفت لذا دستور خدایان جدید این بود که خرهارا نیز باید “شرت» برتنش کنند تا در پوشش حجاب اسلامی    « جنبه مادینگی» خرهانیز دیده نشود .

همین قرائت خشین وغیر انسانی طالبان از دین اسلام بود که، مردم مسلمان افغانستان باردیگر التجا به درگاه خدا بردند تا شراین خدایان زمینی را ازسر شان کم کند .

چنین بود که در دهه سوم، اسلام دموکراسی وحقوق بشر ظهور نمود وقرائت انسانی از اسلام مد شد واز آیت الله های« نجف» وعبدالرب ها وپروفسور های شرعیات «الازهر» گرفته تا حجت الاسلام ها ومولوی های دهات وکوچه وبازار به قرائت اسلام حقوق بشری ودین دموکراتیک مشغول شدند وبا مؤسسات حقوق بشری طرح دوستی وعقد اخوت وپیمان همکاری بستند.

امروزه این قرائت اسلام حقوق بشری، نیز گرفتار همان افراط وتفریط قرائت اسلام طالبان شده است.آن روز طالبان در قرائت غیر انسانی افراط می کردند وانسان راموجود بی اختیار وزبان بسته در برابر متشرعان می خواستند وچیزی بنام حقوق بشر سالبه به انتفاء موضوع بود.

اما امروز مدعیان اسلام حقوق بشری نیز در قرائت اسلام حقوق بشری،چنان گرفتار افراط وتفریط شده اند که خودخدا هم انگشت حیرت برلبان بی شرح وبیانش نهاده وخیره خیره به نظاره نشسته است.

چنان که دیروزطالبان خود را مجریان حکم خدا در زمین می خواندند وقرآن دردست،به سنگسار انسانی بنام زن اقدام می کردند وبا پرتاب هردانه سنگ به سوی زن تاکمر در خاک ودست بسته، نعره های الله اکبر سرمی دادند ودر قبال  پرتاب هرسنگ به سوی آن زن، ازخدا،حوران سیاه چشمِ سمین اندام وانار پستان بهشتی می خواستند؛امروز هم آیت الله ها وپروفسورهای شرعیات وحجت الاسلام ها ومولوی های نشسته برسفره حقوق بشر،قرآن به دست به ورزشگاه هامی روند تا رقص اندام حوران سیاه چشم وسمین پیکران انار پستان بهشت دموکراسی وحقوق بشر را تفرج کنند وبه شکرانه این توفیق، سربرآستان «نفس اماره» بسایند ومست وخمار شراب بامداد،به حرم سرای خویش بازگردند وتجسم حوران سیاه چشم زمینی رابه تجربه نشینند.

براستی کدام قرائت ازاسلام به حق نزدیک تر است؟قرائت “شرت» برتن کردن خرها ویا تماشای رقص اندام زنان نیمه عریان در ورزشگاه ها؟

آیا حق منحصر در همین دوقرائت ازاسلام است ویا قرائت سومی هم وجود دارد واگر وجود دارد آن  قرائت چیست ؟

من از جمله مسلمانانی هستم که معتقدم قرائت سومی از اسلام وجوددارد و این قرائت سوم، قرائت حق محور است.

دراین قرائت خدا وانسان دورقیب وآقا وبرده نیستند بلکه دودوست ودوعاشق هستند.بنابر این،حقوق خدا نفی کننده حقوق انسان نیست وحقوق انسان در عرض حقوق خدا نمی باشد بلکه حقوق خدا وحقوق انسان ازنوع حقوق ارباب وبرده نمی باشد بلکه حقوق متقابل ومکمل هم هستند.

لذادر این قرائت نه نفی انسانیت انسان معنا دارد، (چنان که در قرائت اسلام طالبان بود )ونه انسان رقیب خدا است.( چنان که در قرائت اسلام انسان محور حقوق بشری ادعا می شود.)

با این توضیح کوتاه ،قرائت حقوق زن ازنگاه اسلام،دردوبعد مطرح می باشد1 – بعد انسانی زن2 – بعد جسمی وحیات اجتماعی زن.

ازآن جاکه زن انسان است ودر انسانیت انسان،چیزی بنام زن ومرد معنا ندارد،تقسیم حقوق به حقوق انسانی زن ومرد هم معنا ندارد.حقوق انسانی چون حق حیات، حق کرامت، حق آزادی، حق انتخاب واختیار... زن ومرد نمی شناسند واین حقوق دایر مدار وجود وانسانیت انسان است نه مرد وزن بودن انسان.

اما زن ومرد علاوه بر انسانیت به معنای خاص،بعد جسمانی دارند واین بعد جسمانی زن ومرد دارای ساختار وجودی ویژه است وهمان ساختار ویژه، اقتضائات مخصوص به خودرادارد ودرحیات اجتماعی انسان تقسیم کار بین انسان ها مطرح است وتقسیم کار براساس ویژگی های جسمی انسان می باشد تا زندگی اجتماعی زندگی مبتنی برعدالت وحق باشد.

در این تقسیم کار است که عدالت مطرح می شود وعدالت معنایش این است که هرشیء درجایگاه خود قرار گیرد.بنابراین، عدالت حکم می کند که زن ومرد براساس ویژگی های وجود جسمی خود نقش اجتماعی بگیرد واین نقش اجتماعی، حقوق اجتماعی را خلق می کند وحقوق اجتماعی تابع کار کرد اجتماعی زن ومرد است وکارکرد زن ومرد در اجتماع تابع همان توانایی های وجودی شان می باشد.

 حال برگردیم به بیان حقوق زن واخصًّا حقوق جسمی زن در قرائت سوم از اسلام، تاببینیم که قرائت سوم از اسلام برای زن چه حقوقی را به رسمیت می شناسد.

ازآنجا که زنان از نظر جسمی بافت ظریف وبلورگون دارد ومثل مردان خشین وآهن استخوان نیستند، عدالت حکم می کند که در تقسیم کار اجتماعی نیز این بعد جسمی زنان مدنظر باشد ودر تشریع قوانین اجتماعی،متناسب با ساختار وجودی زن قانون وضع گرددکه یکی از این قوانین می تواند راجع به بازی زنان باشد.

 زن انسان است وحق انسانی اوست که کرامتمندانه زندگی کند وحق حیات برابر بامردان داشته باشد.چنان که مردان برای تجدید قوا وشکوفای وفرح بخشی روانی خود بایدتفریحات سالم داشته باشد،زن هم باید چنین حقی را داشته باشد واز انواع تفریحات سالم وفرح بخش بهره مند گردد.

ورزش یکی از آن تفریحات سالم است ونوع ورزش بستگی به علایق شخص دارد وگاه ویژگی های جسمی فرد نوع خاص ازورزش را اقتضاء می کند.

فوتبال بانوان در قرائت های  اسلام طالبانی واسلام حقوق بشری بادو چالش بزرگ مواجه هست1 – در اسلام طالبان زن باید در پستوی خانه ها باشد وحتی در عبادت خدا نیز بین عبادت در مسجد وپستوی خانه، عبادت زن در پستوی خانه، اولی از عبادت در مسجدهست چون عبادت در کنج خانه بیرون رفتن زن ازخانه رالازم ندارد اما عبادت  در مسجد مستلزم آن است که زن ازخانه بیرون برود ودر کوچه وخیابان قدم بزند واین کار برای زن حرام است چون چشم نامحرم بر زن می افتد وبرزن حرام است که خودرا درمعرض دید نامحرمان قراردهد حتی اگر برای رفتن به مسجد وعبادتگاه خدا باشد.

پس درقرائت اسلامی طالبانی برای زن، حق ورزش آن هم ورزش ازنوع فوتبال ودر میدان باز ودر مقابل چشم هزاران مرد نامحرم،سالبه به انتفاء موضوع است وزن چنین حقی ندارد.

اما در اسلام حقوق بشری، چیزی بنام حلال وحرام شرعی وجود ندارد وحلال وحرام هارا عرف جامعه تعیین می کند ودر عرف جامعه بشری ورزش یکی از حقوق اجتماعی زن است وزن مثل مردان حق دارد که آزادانه ودر میدان های باز ودر حضور مردان ورزش کند وتوانایی های خودرادر معرض دید دیگران قرار دهد.

دراسلام طالبانی شرع است وانسان وجود ندارد ودراسلام حقوق بشری،انسان هست اما شرع وجود ندارد.

لذا در این دو قرائت ازاسلام،یاباید دین داشته باشید وانسان نباشید وحق انسانی نوع ادعای خدایی کردن است.ویا انسان باشید وحقوق انسانی داشته باشید وبادین وخداوداع کنید.

اما در قرائت سوم از اسلام،انسان خلیفه خدا در روی زمین است وخدا برای زندگی زمینی انسان قوانینی را توسط رسولانش فرستاده تا باتمسک به آن قوانین زندگی اجتماعیش عادلانه رقم بخورد ودر سایه عدالت،امنیت اجتماعی داشته باشد.

قوانین اسلام راجع به زن نیز براساس عدالت،ناظر به دوبعد روح وجسم زن می باشد ودر تشریع قوانین جنبه ظرافت جسمی ولطافت روحی وروانی زن را مدنظر دارد وهمین تفاوت قوانین اجتماعی اسلام راجع به عمل کرد اجتماعی زن فلسفه اش عدالت در تشریع قانون ودر نظرداشت ظرافت ولطافت جسمی وروحی زن می باشد.

با این بیان، ورزش حق زن است اماازآنجا که اختلاط زن ومرد حرام است واسلام اختلاط زن ومرد را جایز نمی داند، ورزش زن ومخصوصا فوتبال بازی زن ومرد در میدان باز ودر مقابل چشم مردان،خلاف شرع است وحرام.

خوب پس زن ها از این حق خودچگونه استفاده کنند که هم حقوق بشر او رعایت شود وهم کارخلاف شرع ودین صورت نگیرد؟

مهندسی کار به عهده مسئولان کشوری است که بامهندسی راهبردی،زمینه احقاق حقوق ورزشی زن را به گونه ی بسترسازی کنند که هم زن از حقوق اجتماعی خوددر حوزه ورزش بهره مند گردد وهم دینداریش باچالش روبرو نشود.

البته دربعضی از کشورهای اسلامی،این بستر سازی شده وبرای ورزش زن تمهیدات نیکو سنجیده شده وقوانین راهبردی وضع نموده ودر مقام عمل نیز موفق بوده.بنابر این، دولت مردان مانیز از آن کشور ها الگو بگیرند وبرای خواهران عزیز وطن تمهیدات قانونی وعملی را جست وجو کنند وراه رابرای حضور قانونی وشرعی اسلامی آنان فراهم سازند.

هرمسلمانی بی سوادمی دانند که مربی مرد برای زنان ورزش کار( آن هم درورزشی چون فوتبال که زن باید باچنان لباس های بازی کنند) خلاف شرع بیّن است وچون خلاف شرع بیّن است خلاف قانون اساسی کشور هم است چون در قانون اساسی می خوانیم:

ماده سوم«در افغانستان هيچ قانون نمي تواند مخالف معتقدات و احکام دين مقدس اسلام باشد.»  

حال چرا علما ومدعیان دین وحقوقدانان واحزاب سیاسی در برابر این خلاف شرع بیِن ونقض آشکار وشرم آور قانون اساسی، سکوت می کنند وراز این سکوت شرم آور چیست من نمی دانم وخوانندگان عزیز خود قضاوت کنند.

در اینجا پرسش اساسی این است:چه باید کرد که نه زن افغان بنام دین از حق ورزش محروم شود ونه بنام دفاع از حقوق بشر وحقوق زن خلاف شرع صورت بگیرد ونه قانون اساسی کشور نقض شود؟

قانون اساسی کشور، صراحت دارد که دولت موظف است که برای رفاه وسعادت ملت ومخصوصا برای حضور قانونمند وباحفظ کرامت زن، پلان های کلان وراهبردی را اجرا کنند:

«ماده پنجاه و دوم
دولت وسايل وقايه و علاج امراض و تسهيلات صحي رايگان را براى همه اتباع مطابق به احکام قانون تامين مي نمايد.
دولت تاسيس و توسعه خدمات طبي و مراکز صحي خصوصي را مطابق به احکام قانون تشويق و حمايت مي کند.
دولت به منظور تقويت تربيت بدني سالم و انکشاف ورزشهاى ملي و محلي تدابير لازم اتخاذ مي نمايد»

«ماده پنجاه و چهارم
خانواده رکن اساسي جامعه را تشکيل مي دهد و مورد حمايت دولت قرار دارد.
دولت به منظور تامين سلامت جسمي و روحي خانواده بالاخص طفل و مادر، تربيت اطفال و براى از بين بردن رسوم مغاير با احکام دين مقدس اسلام ، تدابير لازم اتخاذ مي کند. »

طبق قانون اساسی دولت موظف است که برای سلامتی و شادابی روحی وجسمی خواهران ومادران عزیز ومربیان نسل پاک وطن،تدابیر لازم را بکار گیرد که مغایر با احکام اسلام ومنافی کرامت انسانی زن نباشد.

قانون اساسی صراحت دارد که دولت موظف به توسعه ورزش است وبرای حفظ سلامت جسمی وشادابی روحی مردم ومخصوصا کودکان ومادران،راهکار های راهبردی جست وجو وعملی کند.

بنابر این، دولت افغانستان وظیفه دارد که برای زنان عزیز وپاک کشورورزشگاه های مجزا وامن،بسازند وسازمان ویژه ورزش بانوان تشکیل شود وبرای آموزش زنان، آموزش یاران ومربیان زن باشند واگر کشور ما درشرایط فعلی در حوزه ورزش آموزش یاران ومربیان زن ندارد،دولت وظیفه دارد که آموزش یاران ومربیان زن خارجی بیاورند.

این حق اسلامی وانسانی زنان پاک وطن است که در حوزه ورزش حضورجهانی داشته باشند ودر حوزه ورزش قهرمان جهانی شوند اما نه به قیمت بی دینی وحراج نمودن کرامت انسانی وارزش های ملی زنان پاک دامن افغانستان همیشه سرفراز.

علاوه براین که مربی مرد برای زنان ورزشکار خلاف دستورات اسلام وعقل است،  بزرگ ترین توهین به کرامت وشخصیت زن افغان است که درسایه سنگین مردان ورزش را دنبال کند.آیازن افغانستان آنقدر بی شخصیت وکرامت هست که حتی برای ورزش کردن هم سایه یک مرد برسر شان باشد؟

چرادولت افغانستان باکرامت انسانی زن افغان بازی می کند وزن افغانستان را چنان ناتوان معرفی می کند که درامر کوچکی چون ورزش باید مربی  زنان افغان مردان باشد.

پس برعالمان دینی واجب است که دربرابر کار های خلاف شرع وعقل وارزش های ملی دولت سکوت نکنند وامر به معروف و نهی از منکر نمایند تا درپیشگاه خدا وملت مسلمان وشهید پرور شرمنده ومدیون نباشند.

ازطرف دیگر وظیفه احاد ملت است که دربرابررفتار های خلاف شرع ونقض قانون اساسی کشور توسط دولت کرزی،ساکت نباشند از خون بهای شهیدان وراه وآرمان مقدس شهیدان دفاع کنند تادردنیا سربلند وعزیز ودر آخرت سعادتمند وعزیز خدا ورسول خدا باشیم.  


November 8th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي